جستارهايي راهبردي درباره اتحاد ملي وانسجام اسلامي (4)


 






 

اتحاد ايستا و پويا (غيرفعال و فعال)
 

انديشه اتحاد اسلامي جديد نيست و به عهد رسول اكرم (ص) و اميرالمؤمنين (ع) مي رسد. پيامبر اسلام (ص) در مواردي كه بيم تفرقه مردم مي رفت به خلاف نظر خودشان عمل مي فرمود كه از آن جمله است خروج از مدينه در جنگ احد كه بنا به نظر اكثر اصحاب انجام شد نه نظر خود آن حضرت. همچنين اميرالمؤمنين (ع) در سكوت 25 ساله خود مراقب همين احتمال تفرقه مسلمين و نابودي اسلام بودند و آنچه در مورد سب و لعن بعضي از صحابه رواج يافت، پس از ايشان بود. آن بزرگوار عموما به محبت پيامبر(ص) و خودشان و بيزاري از دشمنان دستور مي دادند و در برابر اصراربعضي از صحابه براي معرفي آن دشمنان فرمودند:
در اين صورت اصحابم كشته مي شوند و جماعت من و اهل لشگرم و اكثريت كساني كه اطراف من مي بيني پراكنده مي شوند.(1)
و حتي در اصلاح تغييرات بدعت آميزي كه پيش از حكومت ايشان پيدا شده بود به صورتي كه در عصر پيامبر (ص) بود، تقيه مي كردند و اقدامي در پس گرفتن فدك نكردند تا مبادا لشگر ايشان از اطرافشان پراكنده شوند.(2)
با اينكه عده بسياري از شيعيان (فقط در يك نوبت به نقل از ابن خلدون، در بغداد بيست هزار نفر) در نقاط مختلف جهان اسلام به دست حكام و جهال سني كشته شدند، اما دستورالعمل كلي شيعيان تقيه كردن و تن ندادن به تفرقه بين مسلمين بوده و هست و فرد محقق مي داند كه تقيه نفاق نيست بلكه كتمان سر براي مصلحتي بزرگ است.
به هر حال در عصر استعمار، مسلمين به حد بي وزن و بي ارزش تلقي شدند كه مانند خس و خاشاك روي آب دريا تابع محض امواج بودند و در آن دوره سيدي جليل القدر و عظيم المنزله (سيد جمال الدين اسدآبادي) برخاست كه در گفتار و نوشتار و رفتار به اتحاد اسلامي دعوت مي نمود و حتي به اتحاد تحت لواي امپراطور سني مذهب عثماني ـ سلطان عبدالحميد ـ نيز راضي شد و آن را تأييد كرد گاهي هم درصدد پيدا شدن خليفه اي عرب در حجاز بود كه مورد اتفاق اكثر جوامع اسلامي عرب واقع شود. اما در هيچ يك از اينها جز ترويج اصل انديشه اتحاد اسلامي در مقابل استعمارگران و دوري از تفرقه موفق نشد.
كم كم اين طرز تفكر در ايران و هند و مصر و شام و ديگر نقاط رشد كرد و زمينه براي نزديك تر شدن مسلمانان سني و شيعه به هم فراهم شد تا آنكه زعامت شيعه به دست با كفايت مرجع تقليد بزرگوار، مرحوم آيت الله حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي (م1340 هـ ش) افتاد و ايشان انديشه «تقرب مذاهب اسلامي» را بنياد نهاد ودر تماس و تعامل با دانشگاه الازهر مصر آن را به اين نقطه رساند كه شيخ شلتوت زعيم الازهر فتوا داد كه تشيع نيز يكي از مذاهب جائزي است كه مسلمانان مي توانند به آن درآيند و در واقع مذاهب رسمي و مشروع شيعه را به جاي چهار مذهب، پنج مذهب دانست: شافعي مالكي و حنفي، حنبلي، شيعه اثني عشري.
در ادامه همين مسير، تأليف و تدريس فقه مقارن ـ يعني فقه مقايسه اي شامل آراي فقهاي پنج مذهب مذكور ـ در حوزه شيعي پا گرفت و رشد نمود.
در دهه هاي اخيرهم در زمينه هاي عقيدتي و كلامي و نيز در دانش رجال و حديث فعاليت هايي از جانب مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين (المراجعات و ساير كتب) و سيد محسن امين و حضرت علامه سيد مرتضي عسگري و ديگران صورت گرفته و مي گيرد تا از شدت وحدت دشمني ميان شيعه و سني كاسته شود و آنها به تعامل فكري با هم روي آورند.
كنفرانس هاي وحدت اسلامي كه در طول پس از انقلاب در تهران در هفته وحدت (12-19 ربيع الاول) برگزار مي شود نيز در همين راستاست.
لذا مي توان مراحل انديشه اتحاد اسلامي را در دو قرن اخير به اين شكل تصوير نمود:
1. اتحاد مسلمين در برابر استعمارگران غربي؛
2. نزديكي فقهي مسلمين براي تحمل يكديگر و همزيستي مسالمت آميز ايشان؛
3. نزديكي كلامي و عقيدتي مسلمين براي درك روشن بينانه تر از حقايق بر اساس قرآن و سنت نبوي (ص) و پالايش متون حديثي، رجالي و كلامي خويش از مطالب ناروا؛
4. اتحاد مسلمين در برابر امپرياليسم غربي به رهبري امريكا.
در اينجا با ادب و احترام نسبت به همه تلاش هاي عظيمي كه در اين مسير صورت گرفته است، به نظر مي رسد تمامي اين تلاش ها مربوط به ايجاد نوعي وحدت وهمدلي بين مسلمين در وضع موجود است و به همين جهت نگارنده آن را «اتحاد اسلامي ايستا» (غيرفعال) تلقي مي كد. زيرا هدف اين تلاش ها بهسازي فضاي كنوني زندگي ميان مسلمين است.
اما اگر بتوان راهي را پيشنهاد كرد كه معطوف به تغيير جهان توسط مسلمين باشد، مي توان آن را «اتحاد اسلامي پويا» (فعال) خواند كه همين روش واقعي پيامبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين (ع) بود. زيرا آن دو بزرگوار مراقب اتحاد ميان پيروان و نيروهاي خود بودند تا بتوانند آينده جهان را به وسيله آنها تغيير دهند.
در استراتژي مورد نظر اين مقاله مجموعه سازمان هاي دولتي و غير دولتي فرهنگي، اقتصادي و سياسي (و حتي گاهي امنيتي) جمهوري اسلامي ايران ـ محور اصلي بازيافت تمدن اسلامي ـ به گونه اي هدف دار و با روش علمي صحيح و سرمايه گذاري مالي و انساني قابل توجه، ابتدا نقاط جغرافيايي تمام زمين را اين گونه (مثلا) رده بندي مي كنند:
1. سرزمين هايي كه اكثريت شيعه در آنها رنج مي برند؛
2. سرزمين هايي كه در آن، اقليت شيعه رنج مي برند؛
3. سرزمين هايي كه در آن، شيعه و سني هر دو رنج مي برند؛
4. سرزمين هايي كه در آن، اكثريت سني رنج مي برند؛
5.سرزمين هايي كه در آن، اقليت سني رنج مي برند؛
6. سرزميني كه در آن، مسلمانان به صورت پراكنده و انفرادي (غير مجتمع) زندگي مي كنند و از الزام به زندگي به شيوه محيط اجتماعي غير اسلامي رنج مي برند (مثلا در اقامه نماز، حفظ حجاب، ذبح شرعي و غيره)؛
عراق و بحرين و لبنان از گونه نخست، پاكستان و افغانستان و عربستان و بسياري از كشورهاي اسلامي از گروه دوم، بوسني و هرزگوين و كوزوو از نوع سوم، مصر و الجزاير و مراكش و تونس از گونه چهارم، تايلند و فيليپين و چين از نوع پنجم و بالاخره فرانسه و انگليس و برخي ديگر از ممالك غربي از گروه ششم هستند. در آخرين رديف (يعني7) هم تمام جهان مورد نظر است كه فعلا در سيطره كفر و سكولاريسم قرار دارد.
پس از رده بندي مذكور، اهداف راهبردي ايران به اين شكل مشخص مي شود:
1. ايجاد فضاي زندگي براي شيعيان يا سنيان يا هر دو گروه (مطلق مسلمانان)؛
2. حفظ فضاي زندگي براي شيعيان يا سنيان يا هر دو گروه؛
3. توسعه و ارتقاي فضاي زندگي براي شيعيان يا سنيان يا هر دو گروه ؛
4. تحريك و آماده و فعال سازي همه مسلمانان براي عصر ظهور.
در خور يادآوري است كه ايجاد فضاي زندگي در جايي صورت مي گيرد كه مطلقا با وجود جامعه اي اسلامي چه شيعه و چه سني مخالفت مي شود مثل بوسني و هرزگوين و كوزوو در اروپا، حفظ فضاي زندگي شيعيان در جايي است كه جامعه شيعي در آن تحت فشارهاي دولتي (مثل عربستان، بحرين و يمن) يا تروريستي (مثل عراق و پاكستان) قرار دارد، حفظ فضاي زندگي مسلمانان سني (و گاهي هم با اقليت كوچك شيعه) در نقاطي صورت مي گيرد كه مسلمانان تحت فشارهاي دولتي يا حملات نژادپرستانه يا متعصبانه قرار دارند مانند جوامع اسلامي تايلند و چين و هند و فيليپين و سودان و ارتقاي فضاي زندگي در سرزمين هايي مورد نظر است كه دولت هاي مستبد يا وابسته به امپرياليسم غربي، محيطي بسته و اختناق آور براي مسلمانان (چه شيعه و چه سني) فراهم مي كند و با سركوبگري يا سياست هاي توتاليتر مانع انتخاب آزاد و فعاليت علني مردم مسلمان مي شوند، مانند تركيه، مصر، ليبي، الجزاير، مراكش و تونس.
جمهوري اسلامي ايران عملا چنين سياستي را به درجاتي در عربستان (بهبود نسبي وضع شيعيان در يكي دو سال اخير) و عراق (كاهش اقدامات تروريستي و افزايش رفاه در مناطق شيعي ) و تاجيكستان و برخي نقاط ديگر اتخاذ كرده و پيش برده است. اما به نظر مي رسد كه اين كار بسيار عظيم كه در چارچوب راهبرد «آماده سازي تمام زمين و جهان اسلام براي عصر ظهور» قابل بررسي و انجام است، سرمايه گذاري ها وفعاليت هاي بسيار وسيع تر و عميق تر و حجيم تري لازم دارد و البته در كنار ايجاد، حفظ و ارتقاي فضاي زندگي مسلمين، تبليغ مهدويت به گونه اي افتراني (با تكيه بر منابع شيعه، سني، مسيحي و يهودي) و ايجاد فرهنگ انتظار و فضاي اميد و آرمان مهدوي در سراسر جهان بايد وجهه همت قرار گيرد.
از آنجا كه در اين فعاليت عظيم علاوه بر همه مؤسسات دولتي و غير د ولتي ايران، مردم جوامع ديگر نيز به مشاركت محسوس يا نامحسوس خوانده مي شوند، لذا نوعي اتحاد اسلامي پويا و فعال بر اساس احساس مشترك تكليف و انجام مشترك وظيفه اي اسلامي براي هدفي انساني و والا شكل خواهد گرفت. بر اين اساس اتحاد اسلامي فعال بر محور مهدي موعود (ع) علاوه بر قرآن و سنت تحقق مي يابد همچنان كه در صدر اسلام اتحاد اسلامي فعال بر محور حضرت محمد(ص) و قرآن كريم پديد آمده بود.

پي نوشت:
 

ـ رك: سليم بن قيس (م76 هـ ق)، ترجمه اسماعيل انصاري زنجاني خوئيني، قم الهادي، 1378، ص 630-633 (قسمتي از حديث 66) و 435 (حديث 25).
2 ـ رك:همان، ص 383-387 (حديث 18).

منبع:فصلنامه تخصصي 15خرداد _ شماره 11